سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] هیچ بى‏نیازى چون خرد نیست ، و هیچ درویشى چون نادانى و هیچ میراثى چون فرهیخته بودن و هیچ پشتیبان چون مشورت نمودن . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 97 تیر 6 , ساعت 9:31 صبح

نمیدونم چطور ممکنه از خواب که بلند میشی به این فکر نکنی که چرا باید بری سرکار؟

چرا باید تلاش کنم پول در بیارم تا زنده بمونم؟ 

چرا باید تو این محدوده زمین باشم 

و چرا سرمو بندازم پایین و به اینا فکر نکنم؟

بقیه به این فکر نمیکنن؟

مگه میشه آخه؟

مگه میشه صبح که از خواب پامیشی

به این فکر کنی که بری سرکار زیراب یکیو بزنی که آخر ماه بهت بیشتر دستمزد بدن و بعدش به این فکر کنی که با اون پول کجای این زمینو بخری و مال خودت کنی؟

نمیدونم شاید اگه من پول دار بودم به همینا فکر میکردم 

ولی واقعا نمیتونم فکر نکنم به این که چرا یه عده آدم محکووم به زندگی کردن تو زمین شدن 

کی به قدرت خودشون پی میبرن و کی اتفاقاتی در دنیای بزرگتری میوفته 

کی میشه که دیگه هیچ سوالی توی این ذهن نمونه 

امکان نداره دلیل به وجود اومدن یه آدم صبح تا شب سرکار رفتن و تشکیل خانواده و خوردن و خوابیدن باشه 

این اصلا امکان نداره 

چیزی بالاتر از اینا هست که ما هنوز نمیدونیم 

دسترسی به دنیای بزرگتری هست که ما هنوز کشفش نکردیم 

آدما از بس اینجا موندن وحشی شدن 

کوچیکه اینجا برای یه آدم 

 



لیست کل یادداشت های این وبلاگ