تا حالا شده یه تیکه از گذشته رو اصلا به یاد نیاری؟
یه زمان مشخص مثلا سن 15 تا 16 سالگی، متوجه منظورم هستید؟
من یه چیزایی رو به خاطر نمیارم
یعنی قبلا خیلی غرق در گذشته خودم بودم
و مدام خودم رو سرزنش میکردم، اذیت میشدم و فکر و خیال بیخود میکردم
بعدش سعی کردم اون بازه از زمانی که اذیتم میکرد رو کامل فراموش کنم
و موفق هم شدم تا حدودی یعنی گذشته رو خیلی جاهاشو به خاطر نمیارم
ولی موضوع همینجا تموم نمیشه
حس میکنم این واقعا رو ذهنم تاثیر گذاشته و من کم حافظه شدم و خیلی چیزارو یادم میره...
کاش حافظه هم مثل کامپیوتر بود بدارو پاک میکردی، خوبارو میچیدی و ازش لذت میبردی
ولی خوب یا بد باید تجربه هارو فراموش نکرد
البته شاید موفق شده باشم فراموششون کنم ولی ناخودآگاه الانم رشد یافته همون خاطراته و من نمیتونم ازش فرار کنم
تربیت، عکس العملم نسبت به اتفاقات اطرافم، ترس هام و...
امیدوارم خاطره بد تو ذهنتون جایی نداشته باشه
جای بحث بیشتری داره
ولی باید بخوابم و فردا امتحان گواهینامه شهری بدم برای اولین بار
#شقایق_گلزاده
لیست کل یادداشت های این وبلاگ