دوشنبه 101 شهریور 14 , ساعت 10:31 صبح
هولم داد تا آرزوهایم را زندگی کنم و من از یاد بردمش برای روز ها و ماه ها...
دقیقا زمانی یادش کردم که خواسته هایم بزرگ تر شده بود و آرزوهای جدیدی در سر می پروراندم
وقتی صدایش کردم خجالت زده شدم از این حجم وقاحتم
برای لحظه ای قلبم لرزید که نکند دیگر نگاهم نکند...
ولی روی برنگرداند
چنان پشتم را با وجودش گرم کرد که آسوده خاطر برایش از خواسته های جدیدم گفتم
وقتی هست گویی تمام خواسته هایم آنقدر کوچکند که در مشتم جای میگیرند
او تنها کسی است که کینه به دل نمیگیرد
نارو نمیزند
به منافع خودش فکر نمیکند و
بی منت همه کاری برایت می کند
زیرا او خداست
#شقایق_گلزاده
نوشته شده توسط شقایق گلزاده shaqayeq golzadeh | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ