چهارشنبه 102 دی 27 , ساعت 6:37 عصر
او همیشه از تشکیل خانواده می ترسید
از فشار اطرافیان برای به دنیا آوردن فرزند
او میترسید از اینکه یک زبون نفهم به دنیا بیاورد
کسی که بی آنکه به پیرامونش بی اندیشد
فقط زندگی کند
کسی که مثل او نیست
و از طرفی هم نمیخواست کسی مثل خودش را به دنیا بیاورد
که این دنیا را مانند زندان ببیند و آدم هایش را زندان بان
او دلش نمیخواست رنجی را که خودش تحمل میکند را کسی دیگر و بار دگر به دوش بکشد
از او همین یک نفر کافی بود
نوشته شده توسط شقایق گلزاده shaqayeq golzadeh | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ