سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دلنوشته شقایق گلزاده
هر آنچه باید بنویسم، مینویسم. چون من عاشق نوشتنم...
درباره وبلاگ


گاهی خودمم، خودمو نمیشناسم...!!!
لوگو
گاهی خودمم، خودمو نمیشناسم...!!!
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز: 2
  • بازدید دیروز: 24
  • کل بازدیدها: 80898



عاشق داستانایی هستم که نقش اصلی اونا آدم هایی هستند که نمیخوان شبیه بقیه باشن 

آدمایی که دنیارو یه جور دیگه میبینن و آزارشون به کسی نمیرسه ولی آزار بقیه تا دلت بخواد بهشون میرسه 

از بچگی یه سری قوانین رو تو گوشمون میخونن 

و اگه غیر از اونا بخوای کاری کنی دیوانه خطابت می کنند 

زندگیم شده یه چیزی مثل داستان کتاب میرا 

شهر شیشه ای که اگر کار غیر معقولی ازت سر بزنه و بفهمن بیشتر از آنچه باید داری میفهمی به جایی میبرنت و عملی انجام میدهند تا مثل بقیه شوی 

دردناک 

دردناک 

خیلی دردناک 

وقتی فکر میکنن احمقانه رفتار میکنی و سعی دارن با حرف زدن به راهی هدایتت کنن که خودشون قدم برداشتن 

جالب تر از اون اینه که اگر پای درد و دل هرکدومشون بشینی و از ته دلشون بخوای با خبر شی ازین راه راضی نیستن 

ولی انگار یه چیزی به اسم عقل بهشون حکم میکنه که راهی جر این نیست 

از میان این همه آدم فقط یک نفر باشد که تو را بفهمد کافیست 

بفهمد تو کار و روزمرگی را دیوانگی میدانی 

بفهمد وابستگی به مال و ماشینو جواهرات را دیوانگی میدانی 

بفهمد که تو فضولی و دخالت در زندگی مردم را دیوانگی میدانی 

و بفهمد که دنیا جای دیگریست 

چیزهای مهمتر از قضاوت مردم وجود دارد 

درک این دنیا 

درک آدمها 

درک پردنده ها 

درک باد و ابر 

درک کردن و فکر کردن 

شاد زیستن 

ورزش کردن 

دیوانه وار رقصیدن 

زیبایی ها را دیدن و مست خدا شدن 

دیوانگی هم اگر باشد، دیوانگیه قشنگیست 

 




موضوع مطلب :

         نظر بدهید
سه شنبه 97 اردیبهشت 18 :: 9:49 صبح
شقایق گلزاده shaqayeq golzadeh